سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
قالب شعر : ترکیب بند

نبوّت ناتمام است و علی تنهاست بی‌زهرا           ولایت کشتی گم گشته در دریاست بی‌زهرا
چنان که بی‌علی زهرا ندارد کفو و همتایی           علی آری علی یکتای بی‌همتاست بی‌زهرا


به قدر قدر و کوثر می‌خورم سوگند نزد حق           که قدر قدر و کوثر هر دو ناپیداست بی‌زهرا
نه جنّت را نه کوثر را نه غلمان را نه حورا را           نه دنیا را نه عقبی را نخواهم خواست بی‌زهرا
مـبـادا نـاقـۀ او پا گـذارد دیر در محشر           که حتی انبیا را بانگ وانفساست بی‌زهرا
به آیات شفاعت می‌خورم سوگند در محشر           شفاعت را نه مفهوم است و نه معناست بی‌زهرا
به پیشانی اهل جنّت این مصراع بنوشته           که جنّت دوزخ رنج و عذاب ماست بی‌زهرا
مـحـبّـت آب داده لالـه‌هـای بــوسـتـانـش را
شـفاعت می‌کشد در حـشر ناز دوستانش را

محمد جان جان عالم و زهرا بود جانش           از آن می‌گفت ای جان پدر بادا به قربانش
زمین و آسمان مهمان سرا و میزبان زهرا           ملک در عرش و جن و انس در فرشند مهمانش
چگونه، کی، کجا از خلق آید وصف بانویی           که ذات حق ثناگو باشد و احمد ثنا خوانش
به قرآن می‌خورم سوگند بی‌جا نیست گر گویم           محمد خاتم پیغمبران زهـراست قـرآنش
اگر بی‌مهر او سلمان گذارد پای در محشر           مسلمان نیـستم بالله اگر خوانم مسلمانش
مناز اینقدر بر عیسای خود ای مادر عیسی           دو عیسی آفرین پرورده این مادر به دامانش
نه جن و انس و حوری و ملک گشتند مبهوتش           که علم کل امیرالمومنین گردیده حیرانش
ثناها گفته و خواندند در امکـان بسی او را
به جز آنکس که خلقش کرده نشناسد کسی او را

تو زهرایی تو زهرای محمد پروری زهرا           رسول الله را هم دختری، هم مادری زهرا
نـبی را پـارۀ تن روح مابین دو پهلـویی           امیرالمومنین را رکن و کفو و همسری زهرا
گواهی می‌دهم ای روح احمد هستی حیدر           که تو هم مصطفی، هم فاطمه، هم حیدری زهرا
گهی گویم امیرالمومنین برتر بود از تو           گهی بینم تو از او در جلالت برتری زهرا
تو والشمسی، تو واللیلی، تو والفجری، تو والعصری           تو نوری، هل اتایی و الضحایی کوثری زهرا
تو از مریم، تو از هاجر، تو از حوا، تو از ساره           نه، تو از انبیا جز احمد مرسل سری زهرا
امـیـد رحـمـة لـلـعـالـمـین محـبـوبۀ داور           پناه انبـیا در گیر و دار محـشری زهـرا
تو سـرِّ نـاشـنـاس ذات پـاک حـق تـعـالایـی
نمی‌دانـم که هـستی آنـقـدر دانم که زهـرایی

سلام الله ای جان محمد، بر تن و جانت           که پیغمبر کند تعظیم و بوسد همچون قرآنت
تویی آن سرمدی بحر و تویی آن احمدی کوثر           که جوشد تا قیامت گوهر عصمت ز دامانت
خدا خود بر محمد کرد ابلاغ سلامت را           محمد گـفت جانان منی جـانم به قربانت
تو از روز نخستین میزبان خلقتی زهرا           تمام آفـریـنـش تا صف حشرند مهـمانت
تویی انسیة الحورا، تویی حوراء الانسیه           همه در حیرتم حوریه خوانم یا که انسانت
تو نـوراللهی و نورٌ عـلیٰ نورند اولادت           تو الرحمانی و حق داده لؤلؤ داده مرجانت
نه تنها خواجۀ لولاک برخیزد به تعظیمت           که جبریل امین آرد سلام از حیِّ سبحانت
تو روحی، روح مابین دو پهلوی رسول استی
بتول استی، بتول استی، بتول استی، بتول استی

تو مام یازده عیسای عیسی آفرین استی           تو سرتا پا تـمام رحـمة لـلعـالـمین استی
تو از صبح ازل منصورۀ اهل سماواتی           تو تا شام ابد عرش الهی در زمین استی
امیرالمومنین دست خدا بود و یقین دارم           که تو یا فاطمه دست امیرالمومنین استی
علی حبل المتین باشد به قرآن حیِّ سرمد را           یقین دارم تو حبل محکم حبل المتین استی
شنیدم بعد احمد جبرئیلت هم سخن بودی           چه می‌گویم تو خود استاد جبریل امین استی
تو منصوره، تو صدیقه، تو راضیه، تو مرضیه           تو توحیدی، تو قرآنی، تو ایمانی، تو دین استی
تو هم روح الفؤاد استی، تو هم باب المراد استی           تو هم عین الحیات استی، تو هم حق الیقین استی
اگر چه در ثـنایت دُر فـشاندم یا گهـر سفـتم
تو بالاتر از آنی من به قـدر فهـم خود گـفـتم

قیامت روز قدر و اقتدار توست یا زهرا           عذاب و عفو هم در اختیار توست یا زهرا
شفاعت می‌کنی در حشر کل دوستانت را           کرامت تا ببخشی بی‌قرار توست یا زهرا
نه تنها آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی           رسول الله هم چشم انتظار توست یا زهرا
رها کردن، گرفتن، عفو کردن، حکم فرمودن           به تو تفویض از پروردگار توست یا زهرا
تو کوثر بودی و گشتی عطا بر احمد مرسل           که این سوره فقط در انحصار توست یا زهرا
تمام آفـرینش در مزارت گـشته گم آری           کجا از دیده‌ها پنهان مزار توست یا زهرا
میان دشمنان تنها حمایت از علی کردن           به دست و سینه مُهر افتخار توست یا زهرا
مدینه خواست از نفرین تو زیر و زبر گردد
فـداکاریت باعث شد که حیـدر زنده برگردد

تو در بیت ولایت شمع سوزان علی بودی           تو جانان محمد بودی و جان علی بودی
چگونه حرمتت پامال شد ای سورۀ کوثر           چرا نقش زمین گشتی تو قرآن علی بودی
علی حق داشت گر از هجر تو سرو قدش خم شد           تو سرو و باغ و بستان و گلستان علی بودی
نه در شام عروسی، نه ز صبح روز میلادت           تو پیش از خلقتت در عهد و پیمان علی بودی
تو تا رفتی علی تنهای تنها شد، که تو تنها           شریک درد و غم های فراوان علی بودی
تو با دست شکسته، دست حیدر بودی ای زهرا           تو با اشک پیاپی چشم گریان علی بودی
ندارد شیر حق بعد از تو همتایی و هم شأنی           تو همتای علی بودی و هم شان علی بودی
عـلـی مـی‌دیـد مـرآت الـهـی را بـه دیـدارت
چگونه پیش چشم او جسارت شد به رخسارت

شگفتا اهل دوزخ باغ رضوان را زدند آتش           شیاطین بیت ذات حیِّ سبحان را زدند آتش
الهی جسمشان در نار قهـر کـبریا سوزد           که هیزم جمع کرده کعبۀ جان را زدند آتش
به دین کردند با شمشیر دین از چار سو حمله           ز قرآن دم زدند و بیت قرآن را زدند آتش
گلی را که نبی پرورد با ضرب لگد چیدند           به غنچه حمله کردند و گلستان را زدند آتش
به قرآن می‌خورم سوگند سوزاندند قرآن را           به ایمان می‌خورم سوگند ایمان را زدند آتش
مسلمان نیستم گر کذب گویم، نامسلمانان           از این بیداد قلب هر مسلمان را زدند آتش
به ناموس الهی حمله ور گشتند نامردان           همان قومی که بیت شاه مردان را زدند آتش
نمی‌گـویم که تنها دخت احـمـد را زدند آنجا
محـمـد را، محـمـد را، محـمـد را زدنـد آنجـا

خدای من بهشت و شعله‌های نار یعنی چه؟           خطا کاران و بیت عصمت دادار یعنی چه؟
جسارت های دیو و صورت انسیة الحورا           گل بی‌خار و باغ وحی و نیش خار یعنی چه؟
نگـاه شیر حق و تـازیانه خوردن زهـرا           طناب خصم و دست حیدر کرار یعنی چه؟
امیرالمـومنین تـنها میان آن هـمه دشمن           یگانه حامیش بین در و دیوار یعنی چه؟
مگر نه سینۀ زهرا، بهشت مصطفی بودی           بهشت مصطفی و صدمۀ مسمار یعنی چه؟
فشار در، غلاف تیغ، قتل طفل شش ماهه           به ناموس الهی این چنین رفتار یعنی چه؟
مدینه زیر و رو شد از صدای نالۀ زهرا           خـدایا بی‌تفـاوت بودن انصار یعنی چه؟
نه تنها سوخـتـند از آتش کـین بیت مـولا را
مسلمانان به پیـغـمـبر قـسم کـشتـند زهـرا را

تو طوبای علی بودی، چرا بشکست پهلویت           تو مرآت خدا بودی، چرا شد نیلگون رویت
تو روح مصطفی بودی، چرا پشت در افتادی           تو دست مرتضی بودی، چرا بشکست بازویت
خدیجه کو که گیرد در بغل چون جان شیرینت           محمد کو که در بر گیرد و چون گل کند بویت
اگرچه در پس در، حبس شد در سینه فریادت           صدای یا علی سر می‌کشید از تار هر مویت
تو با دست شکسته لب گشودی تا کنی نفرین           امیرالمومنین با دست بسته شد دعاگویت
مصیبت های تو از آسمان ها بود سنگین تر           که در سن جوانی این چنین خم گشت زانویت
چرا در هم شکستی ای محمد در قد و قامت           چه با مهر رخت شد ای قمر شرمنده از رویت
چه شد با تو چه پیش آمد که با آن صبر بسیارت
طلب کردی هماره مرگ خود از حیِّ دادارت

تو در راه امیرالمومنین خود را فدا کردی           تو با ایثار جان حق ولایت را ادا کردی
تو بر حفظ علی با طفل معصومت سپر گشتی           تو حتی بین دشمن چار کودک را رها کردی
تو زینب داشتی ای بانوی خلقت چه پیش آمد           که چون نقش زمین گشتی کنیزت را صدا کردی
مدال روی بازویت گواهی می‌دهد آری           که جان دادی طناب از دست حبل الله وا کردی
تو از دور علی، روبه صفت ها را پراکندی           تو در یک شهر دشمن، یاریِ شیر خدا کردی
تو برگرداندی از مسجد امامت را سوی خانه           تو دخـتر تربیت بهر قـیام کـربلا کردی
تو با نطق رسایت خطبه خواندی از علی گفتی           تو ما را با علی تا صبح محشر آشنا کردی
ولایت زنده از نطـق رسای توست یا زهرا
غـدیـر دوم ما خـطـبه‌هـای توست یـا زهـرا

سلام ما به سوز و گریه و تاب و تبت مادر           سلام مرغ شب بر ذکر یا رب، یا ربت مادر
سلام ما به پایـان غـروب درد انگـیزت           سلام ما به غسل و کفن و تشییع شبت مادر
سلام ما به غمهایی که کردی از علی پنهان           سلام ما به اشک بی‌صدای زینبت مادر
سلام ما به آن آخر نگاه و آخرین ذکرت           که وقت دادن جان، گشت جاری بر لبت مادر
سـلام ما سـلام ما سـلام ما بـر آن بـانـو           که درس عصمت و ایمان گرفت از مکتبت مادر
سلام ما به فرزندان پاکت تا صف محشر           که تو خود آسمان استی و آنان کوکبت مادر
سلامی پاک همچون آیۀ تطهـیر از میثم           به سبطین و دو دخت و شوهر و اُم و ابت مادر
به هر جا رو کنم شهر و دیار توست یا زهرا
دل هر شیعه تا محـشر مزار توست یا زهرا

نقد و بررسی

نه تنها خواجۀ لولاک برخیزد به تعظیمت           که جبرییل امین آرد سلام از حیِّ سبحانت